شرم و حیای خاص ایرانی و عدم صداقت ناشی از آن نیز از موانع جدی ابراز این قبیل عواطف و استقبال از آنها بوده است. البته استثناء همیشه وجود دارد و نافی قاعده هم نیست. نکته جالب توجه این که روحیات مزبور نه تنها در اغلب موارد جنبه ای عقلانی ندارد بلکه در بسیاری از موارد خصلت و خاستگاه دینی نیز ندارند و به نظر می رسد که بیشتر جنبه فرهنگی داشته باشند. از این روست که جا دارد منتقدان فرهنگ و نیز اصلاح گران سنت های دینی به بازاندیشی در این قبیل امور همت گمارند. البته چنین به نظر می آید که نسل جدید منتظر این تفحصات نمانده و خود در میدان عمل، تجدید نظر را آغاز کرده است. ملاحظه در همین تجدید نظرها و انواع جلوه های آن نیز باید مورد توجه و تحلیل واقع شود.
همان گونه که ویکتور فرانکل در اثر مشهور خود «انسان در جستجوی معنی» نشان داده، سلامت روانی و رفتاری آدمیان دقیقاً در گرو مساعد و متعارف بودن وضعیت زیست آنهاست و با از حد گذشتن سختی ها، فشارها و تنگناها آستانه تحمل و توان انسان به سر می رسد و او حتی می تواند به موجودی خطرناک تبدیل شود. در جامعه امروزی این مشکلات اقتصادی و فشارهای ناشی از آن در زندگی روزانه، تلخی و سختی خود را به شمار قابل ملاحظه ای از شهروندان می چشاند. به نظر می رسد که برای کثیری از هموطنان، زندگی مترادف با تلاش برای تأمین معیشت شده است. در بسیاری از موارد حداقل فراغت لازمه برای برقراری رابطه ای مهرآمیز میسر نیست و ارتباط میان زوجین تحت فشارهای زندگی هر روزه به انسداد می گراید و با موانع جدی روبرو می شود. ارتباطی که در فقدان آن انواع سوءتفاهم ها نضج می توانند گرفت و کینه و سردی و دلخوری به جای مهر و صفا و گرمی می توانند نشست.
در خصوص مشکلات اقتصادی نباید از نظر پوشیده داشت که گرچه این قبیل مسائل برای رابطه توأم با مهر و محبت تهدیدی جدی به شمار می آیند، لیکن چنین نیست که در نبود این گونه مشکلات، عشق ورزیدن امری محتوم و حتمی الوقوع باشد. به طوری که در اقشار مرفه جامعه نیز ممکن است در این زمینه دشواری هایی بروز نماید که البته دلایلی متفاوت دارند. ناگفته نمی توان گذاشت که در سال های اخیر رواج فرهنگ مصرف گرایی در سطوح مختلف سبب نارضایتی های گسترده ای شده است. یعنی بخشی از ناکامی ها در پی برآورده نشدن نیازهای کاذبی است که افراد را به دنبال خود می کشند. وضعیت مزبور نه تنها شکاف و دافعه میان اقشار و طبقات اجتماعی گوناگون را سبب می گردد، بلکه درون اعضای یک خانواده نیز انواع گسل های عاطفی را پدید می آورد. کوتاه سخن این که همواره پایین بودن درآمد و دارایی نیست که مشکل زاست، گاهی بالا بودن توقعات، زمینه را برای مهرورزی ناهموار می سازد.
به رغم جدی بودن مسئله به نظر می رسد که در ایران هیچ سازمان، نهاد، تشکل و مؤسسه ای وجود ندارد که متولی آموزش مهر ورزیدن و شناسایی و معرفی موانع آن باشد. صدا و سیما که می تواند در این زمینه نقش آفرینی گسترده ای داشته باشد، برنامه های مرتبط با خانواده را عمدتاً به گونه ای کلیشه ای و لذا غیرجذاب به پیش می برد. از سوی دیگر از آنجا که رویکرد این سازمان به خانواده غالباً نگاهی سنتی را مد نظر دارد، احتمالاً مشکل را به رسمیت نمی شناسد که برای آن چاره ای بیاندیشد. در مواقعی که در برنامه ای به این موضوع مهم پرداخته می شود لحن و طنین بحث نوعاً به نحوی مماشات گونه است و پیچیدگی واقعیت را مکشوف نمی سازد و لحاظ نمی دارد.
نکته دیگر به ساعت پخش برنامه های مرتبط با خانواده برمی گردد که احتمالاً شمار وسیعی از مخاطبان به علت نامناسب بودن زمان پخش و تقارنش با حضور در محل کار، امکان تعقیب و مشاهده برنامه را از دست می دهند. ضمن این که اساساً معلوم نیست که چه تعداد از کسانی که محتاج دریافت و ارتقای آگاهی در رابطه با این مشکل هستند اساساً به این رسانه توجهی دارند.
سوتیتر 1آموزش و پرورش یکی از نهادهایی است که می تواند در تعلیم اهمیت مهر ورزیدن در زندگی سهمی به سزا داشته باشد. اساساً یکی از وظایف و کارکردهای اصلی نهاد آموزش و پرورش کمک به کودکان در یادگیری مهارت های اساسی زندگی روزانه است.
به نظر می رسد که روند و روح حاکم بر آموزش و پرورش در ایران مبتنی بر انتقال و آموزش دانسته های غیرکاربردی آن هم به شیوه ای خشک و منسوخ است. حجم وسیعی از مواد درسی هیچ ربطی به زندگی واقعی ندارد. واقعیت این است که بخش بزرگی از مضامین آموخته شده را دانش آموزان به زودی فراموش می کنند. در حالی که با توجه به فوریت و اهمیت این قبیل مسائل زندگی ساز، برنامه ریزان و سیاستگذاران سازمان آموزش و پرورش باید با هدف لحاظ کردن این گونه مقاصد آموزشی به تجدید نظری اساسی روی آورند.
به هر روی گویی این انتظار وجود دارد که خانواده ها آئین مهرورزی را خود به فرزندان آموزش دهند. سخن بر سر این است که خود خانواده ها را چه کسی آموزش خواهد داد؟ محلی که احتمالاً مولد مسئله و مبتلا به مشکل است چگونه می تواند بدون انواع بهسازی ها به حلال مشکل تبدیل گردد؟
منابع:
- مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده- تألیف باقر ساروخانی
- راه سوم: بازسازی سوسیال دموکراسی؛ گیدنز، آنتونی؛ ترجمه منوچهر صبوری- محمدرضا زمردی